فیلم کوچه ژاپنی ها | یک داستان بدون تعلیق
به گزارش باکس آفیس ایران کوچه ژاپنی ها فیلم کوچه ژاپنی ها به مجری طرح کورش کبیری داستان مردی است که به خاطر قتل همسر خود به زندان افتاده وپس ازهشت سال دچار جنونی شده که باید بستری شود اما در حین انتقال فرار می کند و به کشتار یکی از ثروتمندان شهر و زیردستانش می پردازد که گفته می شود تجارت های غیرقانونی دارد. داستان فیلم آنچنان شلخته و بدون هیچ تعلیقی است که تمام فیلم با همین دو خط لو می رود. داستان به خودی خود آغاز و پایان مشخصی ندارد و این به خاطر این است که این فیلم نه قصه گفتن را بلد است ونه شخصیت پردازی و همین امر جایی برای حرف زدن درباره داستان فیلم نمی گذارد.کوچه ژاپنی ها دنباله روهمان دست فیلم هایی است که تحت عنوان فیلم های اجتماعی منتشر و اکران می شوند که ادعا دارند واقعیت های جامعه رامی خواهند به تصویربکشنداما برای به تصویرکشیدن واقعیت سراغ سیاه ترین بخش جامعه می روند.این دست فیلم هادرواقع باحذف زندگی طبقه متوسط جامعه،به مخاطب خودبی پرده می گوینددراینجاهمه چیز صفروصدی است،اگراینجا زندگی می کنی یادرفقرمطلق هستی یادرناز ونعمت.امامی توان گفت فیلم پا رافراتر ازآثار قبل ازخودمی گذاردو با استفاده ازتکنیک نوآر و ارائه تصویری سیاه سفید دنیایی سیاه تر ازدیگر فیلم ها را پیش چشم مخاطب می گذارد.گویی فیلم می خواهد بگوید اگر تا پیش ازاین دنیای طبقه فرودست جامعه سیاه بود، الان دیگر فرقی ندارد و آن رنگ سیاه هر بخش از جامعه را به نوعی بلعیده است.
حذف دغدغه های یک طبقه اجتماعی
به بیانی دیگر می توان علت سیاه بودن فیلم های اجتماعی سینمای چند سال اخیر را در حذف طبقه متوسط از این سینما دانست؛ طبقه ای که لزوما نیاز مالی ندارد و دغدغه مند مسائلی است که پرداختن به آنها باعث وزن دادن به فیلم می شود. حال این که این طبقه مهم اجتماع چرا از سینما حذف شده، خود علل مختلفی دارد؛ از مواجهه سینما با مخاطبی که مطالعه اش محدود به صفحات شبکه های اجتماعی شده، گرفته تا سینماگرانی که ظاهرا این طبقه اجتماعی برای آنان اهمیتی ندارد. نکته دیگر که حتما برای آنان که فیلم را هم ندیده اند، سوال ایجاد کرده، اسم فیلم است؛ کوچه ژاپنی ها. آنچه از ظاهر امر برمی آید این است که عبارت کوچه ژاپنی ها خارج از دنیای فیلم عبارت مصداقی ندارد، نه کوچه ای به این نام معروف است و نه اصطلاحی است که معروف باشد. شیوه معمول این است که اسم فیلم در رابطه با موضوع باشد و اگر ارتباط آن با مضمون فیلم غیرمستقیم است، در فیلم به آن پرداخته شود اما در فیلم هیچ کدام از این موارد را نمی بینیم و اسم فیلم نامربوط ترین المانی است که در فیلم وجود دارد.
قصه گویی پشت دوربین
مهم ترین عاملی که باعث شده در فیلم کوچه ژاپنی ها با یک داستان شلخته روبه رو باشیم، شخصیت پردازی ضعیف فیلم است.یکی از نکات بدیهی درباره یک اثر نمایشی این است که داستان فقط آن چیزی نیست که ازلنز دوربین روایت می شودوگاهی اوقات آنچه پشت دوربین درجریان است یااتفاق افتاده،اهمیت بیشتری پیدامی کند.فیلم کوچه ژاپنی هابرعکس داستانش که احتیاج زیادی به شخصیت پردازی دارد،گویی تلاشی برای آن نکرده است.به عنوان مثال پیش زمینه شخصیتی قهرمان فیلم(مجید مظفری)این گونه معرفی می شود که او همسر خود را به قتل رسانده و اکنون به جنون مبتلا شده و به خاطر عدم پذیرش توسط دخترش به یک مزدور قاتل تبدیل می شود. با توجه به این که این قتل زمینه سازتمام اتفاقاتی است که دراثرشاهد آن هستیم،فیلم هیچ اطلاعاتی ازگذشته این شخصیت به ما نمی دهد و به همین دلیل با شخصیتی روبه رو هستیم که سردرگم است.در مقابل قهرمان فیلم که مثلا یادآور قهرمان های فیلم های کلاسیک نوآر است که یک مرد تنها بایک تفنگ وچند گلوله سراغ خطرناک ترین آدم های شهر می رود و همه را می کشد، ضدقهرمانی را می بینیم که خلافی از آن سرنمی زند! و تنها دلیلی که باید بپذیریم که او بزرگ ترین خلافکار شهر است، رفتاری است که برادر کوچک تر و نوچه اش دارند و دیالوگ هایی است که در فیلم ردوبدل می شود که حتی تمام رفتارهایی که اطرافیان ضدقهرمان هم دارند، باز آن قدر پررنگ نیست که مخاطب آن را باور کند.
شخصیت پردازی عجیب و غریب
بدون شک اما عجیب ترین شخصیت و شخصیت پردازی به تنها کاراکتر پلیس فیلم با بازی پیام احمدی نیا می رسد که درک آن شاید سخت ترین کار برای مخاطب باشد. پلیسی که اول از همه لباسی به تن دارد که هیچ درجه ای روی آن نیست، پس در وهله اول معلوم نیست با یک پلیس واقعی روبه رو هستید یا خیر. البته در یک سوم پایانی فیلم در سکانسی که او حضور دارد، بیشتر از قبل شک می کنید که اصلا او شخصیتی واقعی باشد! فارغ از این که وجود این شخصیت چقدر قابل دفاع است، نوع رفتار اوست که پلیس ایرانی را در فیلم نمایندگی می کند و چون تنها پلیسی است که در فیلم وجود دارد، بهتر است به جای این که از تک تک رفتارهایی غیرقانونی که این شخصیت دارد، مثالی ذکر شود، این کاراکتر بیشتر با پلیس های فیلم های آمریکایی شباهت دارد. حال باید دید قصد فیلم و کارگردان اثر از بازنمایی چنین تصویری از پلیس دقیقا چیست که قطعا به جز نویسنده و کارگردان اثر کسی نمی تواند به این سوال پاسخ دهد. به هر حال فیلم از این دست شخصیت های عجیب وغریب و سطحی کم ندارد اما نکته ای که مشخص است این که پرداختن به تک تک آنها جز به سیاهی بیشتر این فیلم سیاه سفید و مطول شدن روایت کمکی نمی کند.
کمدی تر از یک فیلم طنز
از معدود نکات مثبتی که می توان برای فیلم نام برد، بازی مجید مظفری به عنوان شخصیت اصلی فیلم است و سکانس افتتاحیه فیلم با بازی او که بیش از هر چیز دیگری مخاطب را جلب می کند که به تماشای فیلم بنشیند. اگر هم در طول فیلم ضعفی در بازی مظفری مشاهده می شود، بیشتر ناشی از ضعف فیلمنامه است تا ضعف در بازیگری. درباره سایر بازیگران نیز کم وبیش همین گونه است؛ البته با شدت و ضعف متفاوت.دراین میان اماهستند نابازیگرانی که به خاطرقیافه یا صدای خاصی که دارند واردعرصه بازیگری شده اندکه شاید عده ای به خاطر آنهابلیت فیلم راخریده انداما قطعا آسیب آنهابه فیلم بیشترازسود مادی ای است که ممکن است آثار سینمایی از حضور آنها ببرند. کوچه ژاپنی ها علاوه بر این که در داستان و شخصیت پردازی دارای ضعف های بسیاری است درروایت فیلم هم ضعیف عمل کرده است. کوچه ژاپنی ها آن قدرخودراجدی می گیردکه گاهی اوقات بیشتر ازیک فیلم کمدی ازمخاطب خودخنده می گیرد و این صرفا یک کنایه نیست، بلکه تجربه ای است که درسینما شاهد آن هستید. متاسفانه این موقعیت های به ظاهر جدی هم منحصر به یک یا دو مورد نیست وشامل مواردگوناگونی می شود؛ ازاستفاده شخصیت اصلی فیلم ازیک اسلحه شکاری که فیلم و همین طور بازیگران نمی توانند از پس شبیه سازی قدرت چنین سلاحی بربیایند وکمدی ترین لحظات راهمین سکانس های شلیک اسلحه درفیلم خلق می کند تا بازی برخی بازیگران که از فرط ضعیف بودن با دیدن آن لبخند می زنید. همچنین پایان بندی فیلم که آن قدر بی منطق است که بعد از پایان فیلم نمی توانید تصمیم بگیرید که چه واکنشی بعد از دیدن فیلم داشته باشید اما قطعا این سوال را از خود می پرسید چرا این فیلم را انتخاب کردم؟
ثقفی ؛ کارگردان ضد روایت ها
امیرحسین ثقفی، کارگردان جوان سینمای ایران تاکنون چهار اثر سینمایی به نام های مرگ کسب وکار من است، روسی، هلن و کوچه ژاپنی ها را ساخته و اکران کرده؛ فیلم هایی که اگر در کنار هم آنها را بسنجیم، ویژگی های مشترکی در آن پیدا می شود که شاید بتوان آن را امضای این کارگردان جوان دانست. مهم ترین ویژگی فیلم های ثقفی را می توان اهمیت قاب ها و سکانس ها برای این کارگردان دانست؛ چنان که اگر به کارنامه او نگاهی بیندازیم، فیلم هایش از نظر قاب بندی فیلم های قاعده مندی به حساب می آیند اما در داستان آنچنان به مذاق مخاطب خوش نمی آیند. اصلی ترین دلیل این خوش نیامدن داستان به مذاق مخاطب را می توان در نوع سوژه هایی پیدا کرد که ثقفی درداستان های خود به آنها می پردازد؛ چراکه داستان فیلم های ثقفی همگی به سوژه هایی می پردازدکه هریک به نوعی خارج از عرف های فرهنگی ای هستند که آنها را می شناسیم و اصطلاحا ضدروایت هستند و این ضدروایت رامی توان در فیلم های ثقفی پیدا کرد. امیرحسین ثقفی درکوچه ژاپنی ها علاوه برتکرارآن ویژگی هااین بارازتکنیکی استفاده کرده که مدت زیادی است کسی سراغ آن نرفته و با سیاه سفید کردن فیلم حس وحالی نوآر به فیلم داده اما این که این تصمیم چقدر به فیلم کمک کرده، خود بحث دیگری است.